داستان کوتاه قدرت عمل | با عمل رهبری کنید

داستان کوتاه قدرت عمل | با عمل رهبری کنید

 

روزی پسری کوچک زندگی می‌کرد که عاشق خوردن شیرینی بود. او برای صبحانه، ناهار و شام فقط شیرینی می‌خورد. این عادت نه‌تنها سالم نبود، بلکه والدینش نیز از آن آگاه بودند و می‌خواستند این رفتار ناسالم را متوقف کند. مادرش بارها به او گفته بود که پرخوری شیرینی برای سلامتی‌اش مضر است. اما پسرک به حرف مادرش گوش نمی‌داد و همچنان به خوردن بی‌رویه شیرینی ادامه می‌داد، زیرا به آن عادت کرده بود.

وقتی مادر دید که پسرش به توصیه‌های او توجهی نمی‌کند، تصمیم گرفت از یک حکیم دانا و محترم که در روستای مجاور زندگی می‌کرد، کمک بگیرد. این حکیم در میان مردم بسیار مورد احترام بود و پسر نیز او را تحسین می‌کرد و الگوی خود می‌دانست. بنابراین، مادر تصمیم گرفت پسرش را نزد حکیم ببرد، به امید اینکه او از توصیه‌های حکیم پیروی کند.

راه رسیدن به حکیم طولانی بود و آن‌ها مجبور بودند مسافتی طولانی را زیر آفتاب سوزان طی کنند.
وقتی رسیدند، جمعیت زیادی منتظر ملاقات با حکیم بودند. بعد از ساعت‌ها انتظار، بالاخره مادر و پسر موفق شدند با حکیم ملاقات کنند.

مادر از حکیم خواست که به پسرش توصیه کند و او را از خطرات پرخوری شیرینی آگاه کند.

اما حکیم با آرامش گفت:
«الان نمی‌توانم این حرف را به او بگویم. لطفاً او را یک ماه دیگر نزد من بیاورید. آن موقع با او صحبت خواهم کرد.»

مادر که از این پاسخ گیج و کمی ناراحت شده بود، در دل خود فکر کرد که چرا حکیم همان لحظه به پسرش توصیه نکرد. اما چون به خردمندی حکیم ایمان داشت، با خود گفت شاید او دلیل خاصی برای این تأخیر دارد. بنابراین، مادر و پسر به خانه بازگشتند.

یک ماه بعد، آن‌ها دوباره نزد حکیم رفتند.
این بار حکیم با نگاهی آرام به پسر گفت:
«پسر جوان، خوردن بیش از حد شیرینی برای سلامتی‌ات مضر است. لطفاً به حرف مادرت گوش بده و این عادت را کنار بگذار.»

پسر که به حکیم اعتماد داشت، این بار پذیرفت.
اما مادر با کمی ناراحتی از حکیم پرسید:
«چرا دفعه قبل که ما آمدیم، این حرف را به او نگفتید؟»

حکیم لبخندی زد و پاسخ داد:
«مادر، دفعه قبل که شما آمدید، خودم عادت داشتم که شیرینی زیادی بخورم. نمی‌توانستم به او توصیه‌ای کنم که خودم انجامش نداده بودم. اما در این یک ماه، خودم این عادت را ترک کردم و احساس بهتری دارم. حالا می‌توانم با اطمینان به او بگویم کاری را انجام دهد که خودم تجربه کرده‌ام.»

این درس بزرگ به مادر و پسر آموخت که برای تأثیرگذاری بر دیگران، باید ابتدا تغییر را از خودمان شروع کنیم.

 

 

صحبت درباره موضوع داستان: قدرت عمل و رهبری با عمل

داستان «قدرت عمل»، به‌خوبی مفهوم رهبری از طریق عمل را به تصویر می‌کشد. در این داستان، مادر پسرش را نزد یک حکیم می‌برد تا از او بخواهد که درباره ضررهای خوردن بیش از حد شیرینی‌ها به پسرش هشدار بدهد. اما حکیم در ابتدا نمی‌خواهد چیزی بگوید و او را به مدت یک ماه منتظر می‌گذارد تا پس از آن خود او بتواند این نکات را به پسر بگوید.

این داستان به خوبی نشان می‌دهد که رهبری و تاثیرگذاری، ابتدا باید از خود فرد شروع شود. حکیم به دلیل اینکه خودش هنوز این رفتار را تغییر نداده بود، نمی‌توانست به پسر مشاوره بدهد. این داستان به‌طور مؤثر به مفهوم (قدرت عمل) اشاره دارد؛ یعنی اگر فرد در عمل تغییری نداشته باشد و تنها به گفته‌ها بسنده کند، تاثیرگذاری‌اش به حداقل می‌رسد.

از منظر روان‌شناسی، این رفتار حکیم به این معنی است که اعمال فرد همیشه باید با کلمات او هماهنگ باشد. طبق اصول روان‌شناسی، اگر کسی می‌خواهد تغییراتی در دیگران ایجاد کند، ابتدا باید تغییرات مثبت را در خود ایجاد کند. (قدرت عمل) در اینجا به‌عنوان یک اصل روان‌شناختی مطرح است که تغییرات واقعی و تاثیرگذار، زمانی رخ می‌دهند که فرد ابتدا خود را تغییر دهد و سپس در راستای این تغییرات بر دیگران تاثیر بگذارد.

از دیدگاه فلسفی، این داستان به ما یادآوری می‌کند که رهبری نه تنها در کلمات بلکه در اعمال است که حقیقت پیدا می‌کند. حکیم نشان می‌دهد که رهبری با عمل آغاز می‌شود و تنها زمانی می‌توان دیگران را رهبری کرد که خودمان نیز از عمل درست پیروی کرده باشیم.

 

نتیجه‌گیری اخلاقی داستان به صورت روان‌شناسی

این داستان در واقع در دل خود پیامی عمیق در مورد (قدرت عمل) دارد. داستان حکیم به ما نشان می‌دهد که یک رهبر باید ابتدا به اصلاح خود بپردازد تا بتواند بر دیگران تاثیر بگذارد. در حقیقت، حکیم از اینکه خودش در گذشته به زیاد خوردن شیرینی‌ها عادت داشت، نمی‌توانست به پسر مشاوره بدهد، زیرا نمی‌توانست توصیه‌ای کند که خود او نتوانسته بود عملی کند.

از منظر روان‌شناسی، تغییرات درونی و اعمال فرد باید با یکدیگر هماهنگ باشند تا تاثیرگذار باشند. زمانی که فرد به خود تغییرات مثبت می‌دهد، این تغییرات باعث ایجاد انگیزه و اعتماد در دیگران می‌شود و آنها را به انجام رفتارهای مثبت ترغیب می‌کند. بنابراین، (قدرت عمل) در این داستان به‌عنوان یک اصل روان‌شناختی است که تاکید دارد بر اینکه برای تاثیرگذاری بر دیگران، ابتدا باید خود تغییر کرد.

در سطح فلسفی، این داستان بیانگر این مفهوم است که رهبری واقعی بر اساس صداقت و هماهنگی میان گفته‌ها و عمل‌ها است. حکیم در نهایت با کاهش مصرف شیرینی‌ها و درک آثار آن، توانست بر پسر تاثیر بگذارد. بنابراین، در رهبری و تاثیرگذاری، مهم‌ترین عنصر، (قدرت عمل) است که از درون فرد شروع می‌شود و سپس به دیگران منتقل می‌شود.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *