در یک خانهی گرم و صمیمی، دختری کوچک و پرانرژی به نام نگار زندگی میکرد. نگار از همان ابتدا برای خانوادهاش همچون یک گنج بود. پدر و مادرش و برادر بزرگترش همیشه از خوشحالی و خندههای او سرشار از خوشحالی بودند. او همیشه خانه را پر از نشاط و سرزندگی میکرد و هر جا که میرفت، شادی و انرژی همراهش بود.
یک روز، وقتی نگار از مدرسه برگشت، معلمش با نگرانی با مادرش تماس گرفت و گفت که متوجه شده چیزی در رفتار نگار تغییر کرده است. او به مادرش هشدار داد که ممکن است مشکلی برای دخترش پیش آمده باشد. مادرش که نگرانی زیادی داشت، فوراً نگار را به پزشک متخصص برد. بعد از بررسیهای دقیق، پزشک تأیید کرد که نگار به یک بیماری جدی مبتلا شده است. او به بیماریای سخت مبتلا بود که نیاز به درمانهای خاص و مداوم داشت.
اما نگار که تنها شش سال داشت، دختری با قلبی شجاع و ارادهای محکم بود که هیچگاه تسلیم نشد. او به والدین و برادرش دلگرمی میداد و با شجاعت تمام، به جنگ بیماریاش رفت. نگار حتی از تزریقهای دردناک نمیترسید و همیشه به مادر و پدرش میگفت که باید امیدشان را از دست ندهند. او با هر درمان و آزمایش، عزمش را جزمتر میکرد و از هر لحظهای که میگذشت، قویتر میشد.
نگار هر روز به بیمارستان میرفت و درمانهای سخت و طاقتفرسا را تحمل میکرد. ولی هیچچیز نمیتوانست ارادهی آهنین او را بشکند. هر بار که از بیمارستان به خانه برمیگشت، در چشمهایش نشانههای امید و امیدواری بود. او با هر درد و رنج، به خانوادهاش نشان میداد که هیچ چیزی نمیتواند اراده و امیدشان را تضعیف کند.
پس از مدتها درمان و نبرد با بیماری، بالاخره نگار توانست آن را شکست دهد. بیماریاش از بین رفت و او دوباره به زندگی شاد و پرانرژیاش برگشت. حالا نگار قویتر از هر زمان دیگری بود. هیچچیز نمیتوانست او را از پای درآورد. او همچنان با لبخندی بر لب، به زندگی نگاه میکرد و هیچگاه شادی و خندهاش را از دست نداد.
نگار امروز، نه فقط برای خانوادهاش، بلکه برای همهی کسانی که داستانش را میشنیدند، یک قهرمان واقعی است. او برای همهی ما الگویی از شجاعت و اراده است. او به ما نشان داد که هیچ چیزی در زندگی نیست که نتوانیم بر آن غلبه کنیم، به شرطی که با عزم و اراده پیش برویم.
یک دقیقه برای فکر کردن
بچههای عزیز، گاهی در زندگی با مشکلاتی روبهرو میشویم که ممکن است برایمان خیلی سخت به نظر برسند. داستان نگار به ما نشان داد که هیچ مشکلی نباید ما را از پای درآورد. نگار با وجود بیماریای سخت، هیچ وقت تسلیم نشد و همیشه با شجاعت و امید در برابر مشکلات ایستاد.
او با ارادهای قوی و قلبی پر از امید، نشان داد که حتی وقتی مشکلات بزرگ به نظر میآیند، با تلاش و پشتکار میتوانیم آنها را پشت سر بگذاریم. نگار یادمان داد که هیچ چیزی نمیتواند ما را شکست دهد، اگر با اعتماد به نفس و امید به جلو برویم.
پس بیایید همیشه یاد بگیریم که در برابر سختیها شجاع باشیم، چون در نهایت، همیشه راهی برای غلبه بر مشکلات وجود دارد و ما میتوانیم مثل نگار قوی و موفق باشیم!