داستان کوتاه مرغ کوچک قرمز | درس‌هایی از تلاش و تنبلی

داستان کوتاه مرغ کوچک قرمز | درس‌هایی از تلاش و تنبلی

 

روزی روزگاری، یک مرغ کوچک قرمز در یک مزرعه زندگی می‌کرد. او سه همسایه داشت که دوستانش هم بودند: موش تنبل، گربه خوابالو و غاز پر سر و صدا. یک روز، مرغ کوچک قرمز تعدادی دانه گندم روی زمین پیدا کرد و تصمیم گرفت آن‌ها را بکارد. پس از دوستانش پرسید: «کی کمک می‌کند تا این دانه‌ها را بکاریم؟»

گربه، موش و غاز به طور همزمان گفتند: «من نه!»

مرغ کوچک قرمز گفت: «پس من خودم این کار را می‌کنم!» و دانه‌ها را تنها خودش کاشت.

گندم‌ها چند ماه بعد رشد کردند. پس مرغ کوچک قرمز دوباره از دوستانش پرسید: «کی کمک می‌کند تا گندم‌ها را برداشت کنیم؟»

موش تنبل گفت: «من نه!»

گربه خوابالو گفت: «من نه!»

غاز پر سر و صدا گفت: «منم نه!»

مرغ کوچک قرمز گفت: «پس من خودم این کار را می‌کنم!» و باز هم گندم‌ها را تنها خود برداشت و با بال‌هایش آن‌ها را جمع‌آوری و مرتب کرد.

حالا وقت آن رسیده بود که گندم‌ها را آسیاب کرده و آرد درست کند. پس مرغ کوچک قرمز از دوستانش پرسید: «کی کمک می‌کند تا گندم‌ها را به آسیاب ببریم؟»

دوستان تنبلش باز هم جواب دادند: «من نه!»

مرغ کوچک قرمز باز هم این کار را به تنهایی انجام داد. گندم‌ها را به آسیاب برد و به آرد تبدیل کرد و کیسه سنگین آرد را دوباره به خانه برد.

مرغ خسته و سخت‌کوش سپس از دوستانش خواست که در پخت نان کمک کنند. اما همانطور که انتظار می‌رفت، همه آن‌ها گفتند: «من نه!»

پس مرغ کوچک قرمز نان را تنها خودش پخت.

وقتی که نان خوشمزه‌ای پخته شد و بوی آن در فضا پیچید، مرغ کوچک قرمز از دوستانش برای آخرین بار پرسید: «کی کمک می‌کند تا نان را بخوریم؟» این بار گربه، موش و غاز همه گفتند: «من!»

مرغ کوچک قرمز تعجب کرد و گفت: «شما از کمک کردن در هرکدام از مراحل کار خودداری کردید. شما همه تنبل هستید، پس هیچ‌کدام از شما نخواهید توانست نان بخورید!»

پس مرغ کوچک قرمز و جوجه‌هایش نان خوشمزه را تنها خودشان خوردند.

 

داستان کوتاه مرغ قرمز | درس‌هایی از تلاش و تنبلی

 

یک دقیقه برای فکر کردن

داستان مرغ کوچک قرمز به ما نشون میده که سخت کوشی و تلاش در زندگی همیشه به نتیجه می‌رسه. مرغ کوچک قرمز همه مراحل کاشت، برداشت و پخت نان رو تنها انجام داد، در حالی که دوستانش هیچ کمکی نکردند. در نهایت، وقتی نان آماده شد، مرغ کوچک قرمز به اونها گفت که چون هیچ کمکی نکردند، از نان بهره‌مند نخواهند شد.

این داستان به ما یاد میده که برای رسیدن به چیزی، باید تلاش کنیم. اگر فقط منتظر باشیم که دیگران برای ما کار انجام بدن، هیچ چیزی به دست نخواهیم آورد. این پیام رو باید یاد بگیریم که کار کردن همیشه نتیجه‌ای خوب و شایسته به همراه داره، در حالی که تنبلی ما رو از رسیدن به اهداف دور می‌کنه.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *