نوهی پنجسالهام داشت در خانهی ما ساندویچ موردعلاقهاش، کره بادامزمینی و نوتلا را میخورد. من هم کنارش نشستم تا با او همراهی کنم.
در حالی که لقمهای میخورد، سرش را بلند کرد و گفت: «بابابزرگ، من همهچیز رو دربارهی فضا میدونم.»
با لبخند گفتم: «واقعاً کیان؟ این خیلی عالیه! خب، چی میدونی؟» بعد شروع کرد به توضیح دادن دربارهی تعداد سیارهها، اینکه کدام بزرگتر یا کوچکترند، و اینکه چطور جهان با منظومهی شمسی ما در ارتباط است.
راستش را بخواهید، من آنقدر دربارهی فضا نمیدانم که بفهمم حرفهایش درست است یا نه، اما او آنقدر با اطمینان و اعتمادبهنفس صحبت میکرد که به نظر میرسید همهچیز را دقیقاً میداند.
وقتی صحبتش تمام شد و دوباره لقمهای برداشت، برای ادامهی گفتوگو از او سؤالهای بیشتری پرسیدم. یکی از سؤالهایی که پرسیدم این بود: «چرا اندازهی ماه در طول ماه تغییر میکنه؟»
کیان برای چند ثانیه ساکت شد و دیگر لقمهاش را نخورد. میتوانستم ببینم که چرخهای ذهن کنجکاو و روشن پنجسالهاش در حال چرخیدن هستند. بعد از حدود بیست ثانیه، به من نگاه کرد و گفت: «خب، بابابزرگ… فکر کنم من همهچیز رو دربارهی فضا نمیدونم!»
آن روز، کیان درس بزرگی از فروتنی به من داد. ای کاش ما بزرگترها هم یاد میگرفتیم که وقتی چیزی را نمیدانیم، آن را بپذیریم. ای کاش شجاعت این را داشتیم که سکوت کنیم و حرف بیهوده نزنیم. اگر یاد میگرفتیم که به سادگی بگوییم «نمیدانم»، شاید گفتوگوهای بیثمر کمتر میشد و میتوانستیم به دنبال پاسخهای واقعی برای مشکلاتمان بگردیم.
تحلیل موضوع داستان از منظر روانشناسی
موضوع: «پذیرفتن ندانستن»
در روانشناسی، پذیرش ندانستن یکی از مهارتهای شناختی مهم به شمار میآید. وقتی فرد از ندانستن یا عدم آگاهی خود آگاه میشود، این نشاندهنده سطحی از رشد شناختی است که منجر به ایجاد یک احساس عمیقتر از خودآگاهی میشود. این فرآیند میتواند با مفهوم «فقدان شناخت» در فلسفههای مختلف نیز همراستا باشد. فیلسوفانی مانند سقراط با جمله معروف «من میدانم که هیچ نمیدانم»، بر اهمیت ناآگاهی در فرآیند شناخت و جستجوی حقیقت تأکید کردهاند. به عبارت دیگر، پذیرفتن ندانستن، نقطهی آغاز جستجو و کشف بیشتر است.
در داستان «پذیرفتن ندانستن»، کودک در مقابل یک سوال پیچیده به این نتیجه میرسد که نمیداند و این را با کمال صداقت و بدون احساس شرم میپذیرد. در علم روانشناسی، این رفتار نشاندهنده اعتماد به نفس و راحتی در پذیرفتن نواقص خود است. این نوع نگرش، نه تنها با احساس اطمینان به خود بلکه با درک واقعیتها، میتواند به رشد شخصی و ذهنی منجر شود. این فرآیند، که در نظریههای روانشناسی رشد همچون نظریات پیاژه و اریکسون قابل مشاهده است، به فرد کمک میکند که به صورت خودانتقادی و آگاهانه به سوالات جدید نگاه کند و به توسعه شناختی خود ادامه دهد.
نتیجهگیری اخلاقی از منظر روانشناسی
نتیجهگیری اخلاقی: «واضحتر و شفافتر فکر کردن»
پذیرفتن ندانستن در داستان، نه تنها در سطح فردی، بلکه در سطح اجتماعی نیز اهمیت زیادی دارد. از منظر فلسفی، میتوان این مسئله را در قالب تواضع و پذیرش بررسی کرد. اگر به زندگی اجتماعی و حرفهای خود نگاه کنیم، افراد زیادی هستند که به دلیل ترس از قضاوت یا فشارهای اجتماعی، به جای پذیرفتن ندانستن، سعی میکنند چیزی را که نمیدانند، به اشتباه به نمایش بگذارند. اما در صورتی که به ندانستن خود اعتراف کنیم، از سطحی از تواضع و پذیرش برخوردار میشویم که منجر به رشد و توسعه درک و دانش میشود.
در روانشناسی، این موضوع به مفهوم «رشد انعطافپذیر شناختی» مربوط است. وقتی فرد میپذیرد که هنوز چیزهایی برای یادگیری وجود دارد، این رفتار میتواند به کاهش اضطراب و افزایش اعتماد به نفس در مواجهه با چالشهای جدید منجر شود. در دنیای پیچیده و اطلاعاتی امروز، پذیرش ندانستن به فرد این امکان را میدهد که ذهن خود را باز نگهدارد و از فرصتهای یادگیری بیشتر بهرهبرداری کند.
پذیرفتن ندانستن، بهویژه در دنیای امروزی که بر اساس سرعت و اطلاعات استوار است، میتواند نشانهای از رشد شخصی باشد. این اقدام در واقع فضایی برای خلاقیت و یادگیری فراهم میآورد و به فرد اجازه میدهد به جای فریب خود و دیگران، واقعیتها را بپذیرد و به صورت آگاهانهتر به مسائل و پرسشها نگاه کند.