مردی نگران بود که همسرش شنواییاش را که قبلاً داشت، از دست داده باشد و فکر میکرد شاید به سمعک نیاز داشته باشد. او مطمئن نبود که چگونه باید این موضوع را با او در میان بگذارد، بنابراین از پزشک خانوادگی خود در این مورد مشورت کرد. پزشک به او گفت که یک تست ساده وجود دارد که میتواند به او کمک کند تا بهتر متوجه شود همسرش چه میزان از شنوایی خود را از دست داده است.
پزشک گفت: «این کار را انجام بده، از او حدود 12 متر دور شو و با صدای طبیعی، مکالمه ای با او داشته باش و چیزی بپرس. اگر پاسخی نداد، فاصله را به 9 متر کاهش بده، سپس به 6 متر و به همین ترتیب تا زمانی که جواب بشنوی.»
آن شب، همسرش در آشپزخانه در حال آماده کردن شام بود و مرد در اتاق نشیمن بود. مرد به خودش میگوید: «من الان حدود 12 متر از او دور هستم، ببینم چه میشود.» سپس با صدای طبیعی از او میپرسد: «عزیزم، شام چی داریم؟» هیچ پاسخی نمیآید.
مرد به آشپزخانه نزدیکتر میشود، حدود 9 متر از همسرش فاصله میگیرد و دوباره میپرسد: «عزیزم، شام چی داریم؟» هنوز هم هیچ پاسخی نمیشنود.
بعد، مرد وارد سالن غذاخوری میشود، جایی که حدود 6 متر از همسرش فاصله دارد و میپرسد: «عزیزم، شام چی داریم؟»
باز هم پاسخی نمیشنود، پس نزدیکتر میشود و وارد در آشپزخانه میشود، حدود 3 متر از همسرش فاصله دارد و میپرسد: «عزیزم، شام چی داریم؟» همچنان هیچ پاسخی نمیآید.
پس مرد به طور کامل به او نزدیک میشود و پشت سرش میایستد و میپرسد: «عزیزم، شام چی داریم؟»
زن با عصبانیت پاسخ میدهد: «عزیزم، برای پنجمین بار گفتم، مرغ!»
نتیجهگیری اخلاقی داستان
از منظر فلسفی، داستان «سوء تفاهم در روابط» به ما یادآوری میکند که همیشه باید خود را در موقعیتهای مختلف مورد بازبینی قرار دهیم. در فلسفه اخلاق، یکی از اصول اصلی این است که قبل از قضاوت درباره دیگران، باید خودمان را ارزیابی کنیم. در داستان، مرد به سرعت فرض میکند که مشکل از همسرش است، در حالی که این سوء تفاهم به دلیل عدم آگاهی از مشکلات واقعی در روابط ایجاد شده است. این امر میتواند به ما نشان دهد که برای درک درست موقعیتهای انسانی، ابتدا باید خود را از نظر ذهنی و احساسی آماده کنیم و از قضاوتهای سطحی اجتناب کنیم.
پاسخ به سوء تفاهمها در روابط به نوعی به فلسفه «خودشناسی» مرتبط است. بسیاری از متفکران بزرگ مانند سقراط و نیچه بر اهمیت خودشناسی و خودآگاهی تأکید کردهاند. در فلسفه سقراطی، معروفترین شعار این است که «خودت را بشناس»، که به این معنی است که پیش از آنکه دیگران را قضاوت کنیم، باید به دقت درون خود را بررسی کنیم و ببینیم که آیا ما خود در موقعیتهایی مشابه دچار سوء تفاهم یا برداشتهای نادرست نشدهایم. در این داستان، مرد به جای بررسی شرایط واقعی، به طور ناخودآگاه خود را از موقعیت بیرون میآورد و بر اساس تصورات خود قضاوت میکند.
این داستان به نوعی یادآور مفهوم «سواد عاطفی» است که امروزه در فلسفه و روانشناسی به عنوان مهارتهای شناختی و عاطفی برای مدیریت روابط انسانی شناخته میشود. افراد باید قادر باشند احساسات و واکنشهای خود را شناسایی کرده و از آنها برای ایجاد روابط سالمتر استفاده کنند. در نتیجه، سوء تفاهمها تنها زمانی به حقیقت تبدیل میشوند که ما درک عمیقی از خود و موقعیت طرف مقابل نداشته باشیم.