داستان کوتاه مونتی و سیل بزرگ | درس‌هایی از آمادگی و همدلی

داستان کوتاه مونتی و سیل بزرگ | درس‌هایی از آمادگی و همدلی

روزی روزگاری یک میمون به نام مونتی در جزیره‌ای زندگی می‌کرد که اکثر ساکنان آنجا میمون‌ها بودند. آنها متوجه شده اند که تغییرات آب‌وهوایی به شدت این جزیره را تحت تأثیر قرار می‌دهد، و تقریباً آن را کاملاً غرق می‌کند.

به همین دلیل هر یک از میمون‌ها تصمیم گرفتند خانه‌ای در بلندترین نقطه جزیره بسازند تا در روز وقوع سیل از خود محافظت کنند. مونتی خانه‌ای طراحی کرده بود که بتواند یک سیل بسیار بزرگ را تحمل کند، و این نیاز به سنگ‌های بسیار بزرگی داشت.

تمام میمون‌ها خانه‌های خود را تنها در یک روز ساختند و سپس باقی وقت خود را به بازی کارت و لذت بردن از خانه‌های جدیدشان گذراندند. همه به مونتی می‌خندیدند، چون در حالی که آن‌ها خانه‌هایشان را ساخته بودند، مونتی فقط چند نقشه کشیده بود. اما مونتی مطمئن بود که خانه‌اش می‌تواند هر سیلی را تحمل کند و اگرچه ممکن است ساختنش مدت زیادی طول بکشد، اما ارزش انتظار را دارد.

بنابراین مونتی روزانه فقط یک سنگ بزرگ را جابجا می‌کرد و این باعث می‌شد خانه‌اش به آرامی شکل بگیرد و دیگر میمون‌ها به خنده‌شان ادامه می‌دادند. اما مونتی اهمیت نمی‌داد و همچنان خانه‌اش را سنگ به سنگ می‌ساخت.

بعد از چند ماه، وقتی دیگر میمون‌ها از بازی کارت خسته شده بودند، مونتی خانه‌اش را به پایان رساند و با افتخار یک مهمانی بزرگ ترتیب داد که همه میمون‌های جزیره را دعوت کرد. اما درست در روز مهمانی، سطح دریا به طور ناگهانی بالا آمد و همه میمون‌ها با ترس در خانه‌هایشان پنهان شدند.

اما مونتی اعلام کرد: «میمون‌های جزیره! من برای این سیل آماده شده‌ام، و برای همه شما در خانه جدیدم جا دارم. در حالی که شما به من می‌خندیدید، من خانه‌ای می‌ساختم که همه ما را از این سیل بزرگ نجات دهد. داخل شوید و اتاق‌های خود را در انتهای راهرو خواهید یافت.»

همه میمون‌ها با شگفتی وارد خانه شدند. به این ترتیب، مونتی و دیگر میمون‌ها تماشا کردند که چگونه سیل تمام خانه‌های دیگر به جز خانه مونتی را، نابود کرد. سپس میمون‌های جزیره فهمیدند که مونتی باهوش‌ترین آن‌هاست، و همچنین مهربان‌ترین و سخاوتمندترین، چرا که او می‌خواست همه را از سیل نجات دهد بدون اینکه چیزی در مقابل انتظار داشته باشد.

 

 

 

یک دقیقه برای فکر کردن

این داستان به ما یاد میده که همیشه نباید به ظاهر کارهایی که انجام می‌دهیم نگاه کنیم، بلکه باید توجه کنیم که در بلندمدت چه نتیجه‌ای خواهیم گرفت. مونتی در این داستان به هیچ‌کس اجازه نداد که از او به خاطر روش متفاوتش بخندند یا به او شک کنند. او با صبر و استقامت سنگ به سنگ خانه‌اش را ساخت و در نهایت نه تنها از خودش بلکه از دیگران هم محافظت کرد.

این موضوع برای ما هم یک درس مهم است: وقتی کاری می‌کنیم که به نظر دیگران طولانی یا عجیب می‌آید، ممکن است در ابتدا خیلی متوجه نشوند، اما اگر به چیزی ایمان داشته باشیم و هدفی درست داشته باشیم، در نهایت همه می‌بینند که چقدر ارزش صبر و تلاش در کارهای درست بیشتر از کارهای سطحی است.

مونتی نه تنها از سیل نجات پیدا کرد، بلکه با درک و سخاوتش همه میمون‌ها را هم نجات داد و این نشان می‌دهد که وقتی مسئولیت‌پذیر و مهربان باشیم، می‌توانیم در شرایط سخت هم برای دیگران راه‌حل پیدا کنیم.

بنابراین بچه‌ها، همیشه به یاد داشته باشید که راه درست و طولانی‌تر شاید سخت باشد، اما در نهایت بهترین نتایج را می‌دهد و ارزشش را دارد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *